دیپلماسی و مفهوم آن
کلمه دیپلماسی از ریشه یونانی دیپلوما (diploma) گرفته شده که در اصل به معنی صفحه یا هربرگ لوله یا تا شده است که به موجب آن عنوان یا امتیازی به کسی داده می شود.از این جهت دیپلوما گفته می شود که آن را تامی کردند. از همین ریشه کلمات دیپلماسی و دیپلمات و صفت دیپلماتیک ساخته شده است. صفت دیپلماتیک به طور عامل به روابط دو دولت اشاره دارد. وقتی اهداف و خط و مشی یک دولت در سیاست خارجی معین شد دولت آن را به وسیله روابط دیپلماتیک و مامورهای دیپلمات خود اجرا می کند.
در یک تعریف جامعه از دیپلماسی می توان گفت:که دیپلماسی روشی است برای حل و فصل مسائل مربوط به روابط خارجی دولت به وسیله گفتگو یا هر روش مسالمت آمیز دیگر. در این تعریف سه نکته قابل توجه است.
اول اینکه دیپلماسی درامور مربوط به سیاست خارجی دولت است نه امور داخلی آن. دوم دیپلماسی از طریق گفتگو و مذاکره یعنی از طریق مسالمت آمیز چهره می نماید و زور در آن جایی ندارد. سوم اینکه دیپلماسی روشی است برای حصول نتیجه و هدف مورد نظر. به این جهت در مفهوم کلی، دیپلماسی خوب، اصولا مطرح نیست. ممکن است بهترین مقاصد با یک دیپلماسی نامناسب از بین برود یا بر عکس هدف نا مشروعی به وسیله یک دیپلماسی خوب و صحیح حاصل شود.
تا اینجا سعی شد تا مفهوم کلی دیپلماسی به طور مختصر بیان شود. دیپلماسی در تفکر اسلامی البته شاخصه ها و ویژگیهای خاص خود را دارد که درادامه بحث به این اصول اشاره می شود.
اصول حاکم بر دیپلماسی
منظوراز دیپلماسی در اسلام فعالیتهایی است که حضرت محمد (ص) به عنوان رییس حکومت ونمایندگان و سفرای او در راه نیل به مقاصد و ادای وظایف سیاسی دولت اسلامی و تحقق بخشیدن به خط مشی های کلی اسلام در زمینه سیاست خارجی و همچنین پاسداری از حقوق و منافع دولت اسلامی درمیان قبال و گروههای دینی و دولت های غیر مسلمان درخارج از قلمرو حکومت اسلامی انجام داده اند.
با استناد به آیات قرآن و سنت پیامبر می توان اصول و خطوط کلی دیپلماسی در اسلام را استنباط کرد.
ا- اصل توحید 2- اصل نفی سبیل وعزت اسلامی 3- بهره گیری از روشهای مسالمت آمیز درحل و فصل واختلافات 4- رعایت احترام و نزاکت بین المللی 5- اصل وفای به عهد و احترام به قرار دادها و پیمانها به طور اختصار به توضیح هر یک از اصول می پردازیم.
الف) اصل توحید
اصل توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند زیر بنای تمام احکام اسلامی است. اعتقاد به این اصل باعث نفی طاغوت و الهه های دیگر می شود و همین اعتقاد درنحوه نگرش و رفتارها در تمام زمینه ها موثر خواهد بود. شرک به خدا تنها گناهی است که طبق آیات قرآن کریم قابل آمرزش نیست. بنابراین سرسلسله همه اصول و احمام دینی اصل توحید است.
ب) قاعده نفی سبیل و تاکید بر عزت اسلامی
سبیل در لغت به معنی راه است. اما درمعنای اصطلاحی به معنی قانون و شریعت است. مفهوم قاعده نفی سبیل این است که خداوند در قوانین و شریعت اسلام هیچگونه راه نفوذ و تسلط کفار بر مسلمین را باز نگذارده است و هر گونه راه تسلط کافران بر مسلمانان بسته است. پس در هیچ شرایطی تسلط کفار بر مسلمانان جایز نیست.
این اصل یکی از اصول مهم حاکم بر مناسبات اسلامی با دیگر کشورهاست که سابقه تاریخی نیز دارد، از جمله در فتوای تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و نفی قانون کاپیتولاسیون توسط امام خمینی (ره)، به قاعده نفی سبیل استناد شده است.
آیات قرآنی (نساء آیه 141) احادیث و اجماع فقها نیز این اصل را ثابت می کند.
ج) اصل همزیستی مسالمت آمیز
ذیل این اصل سوالی اصلی که مطرح می شود این است که اسلام در روابط خارجی خود اصل را بر جنگ قرار داده یا صلح. شاید بعضی ها با استناد به برخی از آیات قرآن در شرایطی جهاد ابتدایی را بیان می کند بر تقدم جنگ بر صلح تاکید کنند. اما در مقابل آیات بسیاری در قرآن وجود دارد و همچنین سیره پیامبر و ائمه هم آن را ثابت می کند که در اسلام غایت و هدف نهایی دست یابی به صلح پایدار است. به همین جهت در اسلام اصل بر صلح است مگر در موارد ضرورت. سوره بقره آیه 208 واجد همین معناست.
د) اصل وفای به عهد واحترام به قراردادها و پیمانها
یکی از اصول مهم در روابط بین المللی احترام به تعهدات بین المللی است رعایت و پایبندی به تعهدات بین المللی ضامن حفظ صلح و همزیستی مسالمت آمیز است. اسلامی نیز به عنوان یک سیاست راهبردی نقص پیمانها وتعهدات را به هیچ وجه جایز نمی داند. درواقع تازمانی که طرف مقابل ازتعهد خود تخلف نکرده وفای به عهد واجب و لازم است.
در آیات قرآن احادیث و سیره پیامبر (ص) مستندات کافی برای اثبات این اصل وجود دارد. مبتنی بر همین اصول پیامبر اکرم (ص) راهبردهای مختلفی را در روابط خارجی خود جهت نیل به اهداف عالیه حکومت اسلامی به کار می برند این راهبردها تحت شرایط خاص و ویژه ای کاربردهای خود را نشان می دادند که در زیر به راهبردهای سه گانه پرداخته می شود.
الف) راهبرد دعوت
یکی از راهبردهای مهم پیامبر در روابط خارجی خود اصل دعوت است و دعوت بعنی درخواست پذیرش اسلامی از غیر مسلمانان. دعوت کننده را اصطلاحا داعی می گویند. داعی در دعوت خود باید قصد داشته باشد یعنی این عمل را برا رضای خدا و به عنوان یک تکلیف الهی انجام دهد. البته برای اصل دعوت شرایط و لوازم را ارایه کرده اند. در قرآن آیات زادی داریم که بر اصل دعوت تاکید دارند. یکی از آیات جالب توجه آیه 125 سوره نحل است که خداوند از پیامبر خود می خواهد برای دعوت به اسلام از حکمت، موعظه و جدل نیکو استفاده کند. در سیره پیامبر می توان مثالهای زیادی از راهبرد دعوت رانام برد. از جمله نامه های متعدد که پیامبر به پادشاهان و روسای قبایل مختلف نوشته است. راهبرد عوت در رفتار پیامبر نشان دهنده این امر است که روش های مسالمت آمیز بر جنگ تقدم دارد .
ب) راهبرد صلح
یکی از آمال و آرزوهای بشری در روابط بین المللی دست یابی به صلح پایدار است. صلح واقعی مسلما از طریق روشهای مسالمت آمیز بدست می آید. قبلا گفته شد که اصل حاکم بر روابط خارجی اسلام صلح است و جنگ حالت استثنایی دارد و بنا به ضرورت تجویز می شود. پیامبر در صحنه های مختلفی از تاریخ اسلام از راهبرد صلح برای پیش برد اهداف خود استفاده کرده است. نمود بارز آن انعقاد صلح حدیبیه است که در بخش های بعدی روند و دستاوردهای آن را توضیح خواهیم داد.
راهبرد جهاد
واژه جهاد در مفهوم عام خود به معنی هرگونه تلاش و کوشش در راه خداست. اما در معنای خاص خود به معنای جنگ مقدس در جهت اهداف دین اسلام است. البته در اسلام جنگ به عنوان یک ضرورت و آخرین راه چاره پذیرفته شده و می توان گفت همان چیزی است که در منشور سازمان ملل به عنوان جنگ مشروع یاد شده است در اسلام جنگ جهت سلطه رد شده و فقط جنبه دفاعی و رفع ظلم دارد. البته در اسلام با اتخاذ یک دیدگاه واقع گرایانه هم جنگ و هم صلح جای خود را دارد و از هر دو می توان جهت ترویج، توسعه و دفاع از اسلام استفاده کرد.
پیمان صلح حدیبیه
با توضیح مختصری که در مورد دیپلماسی اسلام و راهبرهای پیامبر در رفتار دیپلماتیک گفته شد، حال زمینه فراهم شد، تا بتوانیم رفتارهای سیاسی پیامبر در واقعه صلح حدیبیه مورد بررسی قرار دهیم. پیامبر (ص) بعد از تشکیل دولت خود در میدنه و از سر گذراندن جنگها و غزوه های گوناگون که معمولا موفقیت هایی هم برای مسلمانان به همراه داشت در سال ششم هجرت تصمیم گرفت به همراه یاران خود برای انجام حج عمره به مکه برود. پیامبر یاران خود را از این تصمیم آگاه کرد و همراه 400 نفر عازم این سفر شدند. در همین زمان قریش از تصمیم پیامبر آگاه شدند و در صدد بر می آیند که مانع ورود پیامبر به مکه شدند. پیامبر(ص) با آگاهی از تصمیم قریش و با راهنمایی، راهنمایان راه در محلی به نام حدیبیه فرود می آیند. از آنجایی که هدف پیامبر در ابتدا نیز جنگ نبوده و تنها این حرکت اقدامی بود جهت تجدید روحیه یاران خود اعلام می کند که حاضر است در این زمینه با قریش مذاکره کند. در این میان سفرا و مامورین زیادی از طرف قریش اعزام شده و درخواست پیامبر را برای ورود به مکه رد می کنند، حتی پیامبر عثمان بن عفان را که اقوام زیادی در مکه داشت، به عنوان مامور خود اعزام می کند تا هم حسن نیت خود را نشان دهد و هم اینکه پیام خود را به سران قریش برساند.
در نهایت شخصی به نام "سهیل بن عمرو" از طرف قریش ماموریت یافت تا به هر طریقی شده از ورود پیامبر به مکه جلوگیری کند. مذاکرات طرفین به انعقاد پیمان معروف صلح حدیبیه منجر می شود. پیمان شامل هفت بند است : 1- قریش و مسلمانان متعهد شدند که تا ده سال با هم جنگ نکنند.2- اگر فردی بدون اجازه به مدینه فرار کند، پیامبر در صورت تقاضای قریش او را به مکه بازگردانند ولی اگر مسلمانی به قریش پناهنده شد او را تحویل نخواهند داد.3- مسلمانان و قریش با هر قبیله ای که خواستند می توانند پیمان ببندند.4- محمد و یارانش از همین جا باز می گردند و سال بعد به زیارت خانه خدا می آیند، مشروط بر اینکه سه روز بیشتر در مکه نمانند.5- مسلمانان مکه در انجام فرایض مذهبی خود آزادند و کسی حق تعرض و تمسخر آنها را ندارد.6- طرفین متعهد می شوند که اموال یکدیگر را محترم شمارند.7- مال و جان مسلمانی که از مدینه وارد مکه می شود محترم است.
روند مذاکراتی که منجر به بستن این پیمان می شود جالب توجه و درس آموز است . یکی از امتیازاتی که پیامبر به قریش می دهد حذف کلمه بسم الله از صدر پیمان نامه است. سهیل بن عمرو نماینده قریش عنوان می کند که ما رحمان و رحیم را نمی شناسیم، به همین خاطر توافق می شود که از عنوان بسمک اللهم استفاده شود. امتیاز دیگر اینکه نماینده قریش اصرار دارد عنوان محمد رسوالله باید حذف شود چرا که ما اصولا محمد را به رسالت و نبوت قبول نداریم. پیامبر در این زمینه هم بنا بر مصلحت کوتاه می آید. اما با بررسی مفاد پیمان نامه نیز، به نظر می رسد که امتیازاتی به قریش داده شده از جمله بند 2 پیمان ، که مورد اعتراض یاران پیامبر قرارمی گیرد. پیامبر در جواب اعتراض یارانش می فرمایند: "مسلمانی که از خدا و رسولش فرار می کند، خیری در او نیست و در این کار مصلحتی هست ".
حوادث بعدی نشان داد که تدبیر پیامبر درست بوده تا جایی که قریش خواستار لغو بند 2 می شود . در مقابل امتیازات واگذار شده به قریش، این پیمان نامه امتیازات و دستاوردهای بسیاری برای مسلمانان داشت.
اول اینکه برای اولین بار به طور رسمی قریش با انعقاد این پیمان دولت مدینه را به رسمیت می شناسد و این خود اعتبار زیادی برای مسلمانان است. دوم اینکه با صلح حدیبیه شرایط برای گسترش اسلام فراهم شده به گفته ابن اثیر تعداد کسانی که در دو سال بعد از صلح حدیبیه به اسلام گرویدند، بیشتر از همه کسانی بود که در طول نوزده سال بعثت پیامبر(ص) اسلام آورده بودند.
ممنوعیت ده سال جنگ بین قریش و مسلمانان طبق مفاد پیمان نامه فرصت مناسبی بود تا پیامبر بتواند با اعزام سفرا و نمایندگان خود به سران قبایل، گروهها و دولت ها آنها را به اسلام دعوت کند. حتی به نوعی می توانیم فتح مکه را نیز از تبعات همین پیمان نامه بدانیم. چرا که بعدها قریش با نقض مفاد آن زمینه ای فراهم کرد تا پیامبر با ده هزار نفر از مسلمانان و هم پیمانان خود روانه مکه شده و بدون کمترین خونریزی مکه را فتح کند.
خاتمه
پیامبر(ص) ضمن پایبندی به اصول خود، در جایگاه رئیس دولت اسلامی حاضر شد با دشمنان خود پیمان صلح امضاء کند . حتی یکسری امتیازات را نیز واگذار کرد. پیامبر(ص) با تدبیر لازم توانست از این فرصت بدست آمده جهت پیشبرد اهداف دولت اسلامی استفاده کند. سالهای بعد پیامبر(ص) توانست با تجمیع نیروها و هم پیمانان خود در جریان فتح مکه از جایگاه قدرت با دشمنان خود برخورد کرده و حتی بر آنها منت نهاد و از جانشان گذشت. البته ناگفته نماند که پیامبر (ص) در جای خود از راهبرد جهاد و جنگ نیز بارها استفاده کرده است. اما در شرایطی که مصلحت مسلمانان و دولت اسلامی اقتضاء می کرد، از راهبرد صلح حتی در برابر دشمنان اصلی خود نیز استفاده کرد.